وفا را از ماهی بیاموز

وفا را از ماهی بیاموز که وقتی از آب بیرون می آید می میردنه از زنبور که وقتی از گلی خسته شد سراغ گل دیگری می رود

 

 

خورشید باش تا اگر هم نخواستی بتابی نتوانی. (زرتشت)


می دونی چرا وقتی آدم بزرگ میشه
بهش یاد میدن با خودکار بنویسه ؟
برای اینکه یاد بگیره هر اشتباهی رونمیشه پاک کرد...
و
وقتی سر خط می نویسیم : زندگی
نیم نگاهی هم به آخر خط داشته باشیم که کج نرویم !
زیرا  زندگی یک بوم نقاشی است که
در آن از پاک کن خبری نیست ...


تفاوت عشق و دوست داشتن

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی،
دوست داشتن پیوندی خودآگاه واز روی بصیرت روشن و زلال .

عشق بیشتر از غریزه آب می خورد وهرچه از غریزه سر زند بی ارزش است،
دوست داشتن از روح طلوع می کند وتا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج میگیرد .

عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر میگذارد
دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند.

 عشق طوفانی ومتلاطم است،
دوست داشتن آرام و استوار و پروقار وسرشاراز نجابت.

عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی “فهمیدن و اندیشیدن “نیست،
دوست داشتن ،دراوج،از سر حد عقل فراتر میرودو فهمیدن و اندیشیدن را از زمین میکند
و باخود به قله ی بلند اشراق میبرد.

عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند،
دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست می بیند و می یابد.

عشق یک فریب بزرگ و قوی است ، دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی،بی انتها و مطلق.

عشق در دریا غرق شدن است،
دوست داشتن در دریا شنا کردن.

عشق بینایی را میگیرد،
دوست داشتن بینایی میدهد.

عشق خشن است و شدید و ناپایدار،
دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار.

عشق همواره با شک آلوده است،
دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر.

ازعشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر میشویم،
از دوست داشتن هرچه بیشتر ،تشنه تر.

عشق نیرویی است در عاشق ،که او را به معشوق میکشاند،
دوست داشتن جاذبه ای در دوست ، که دوست را به دوست می برد.

عشق تملک معشوق است،
دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست.

عشق معشوق را مجهول و گمنام می خواهد تا در انحصار او بماند،
دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد ومیخواهد که همه ی دلها آنچه را او از دوست در خود دارد ،داشته باشند.

در عشق رقیب منفور است،
در دوست داشتن است که:“هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند
که حسد شاخصه ی عشق است
عشق معشوق را طعمه ی خویش میبیند
و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید
و اگر ربود با هردو دشمنی می ورزد و معشوق نیز منفور میگردد .

دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است
یک ابدیت بی مرز است ; که از جنس این عالم نیست.

میتونی نگاهم نکنی

 اما نمیتونی جلوی چشمای منو بگیری-

 میتونی بگی دوست ندارم-

اما نمیتونی بگی دوسم نداشته باش-

 میتونی از پیشم بری-

 اما نمیتونی بگی دنبالم نیا-

پس من نگاهت میکنم-

 دوست دارم-

وتا ابد دنبالت میام...

تقدیم به خاتون عشق...

عسل بانو هنوزم پیش مایی

اگرچه دست تو تو دست من نیست

هنوزم با توام تا آخرین شعر

نگو وقتی واسه عاشق شدن نیست

حالا هرجاکه هستی باورم کن

بدون با یاد تو تنهاترینم

هنوزم زیر رگبار ترانه

کنار خاطرات تو میشینم

تو رفتی بی من اما من دوباره

دارم از تو برای تو می خونم

سکوت تلخ لحظه هامو بشکن

نذار اینجا تک وتنها بمونم... نذار اینجا تک وتنها بمونم...


یه روزایی من دنیات بودم اما چقدر کوچیک بودم که به این سرعت به آخرش رسیدی!


دیدگــــانم بار دیگر بســته است


دیدگــــانم بار دیگر بســته است

قلب سردم باز امشب خسته است

ای شقایق باز یادت میکنم!

با نگاهــایم صدایـت میکنم

اشک های بیشــمارم میروند

گریه هایم بوی باران میدهند

باز امشب مثل سرما مانده ام

در میان غربتـــی جا مانده ام

گریـه ها آیا امانم میدهند؟

مهربانی ها پناهم میدهند؟

آرزو هـــایم هـــمه بر باد رفــت

روی قلبم حسرت سردی نشست

بوی پاییز و خزان سر شار شد

کوچه های قلبم امشـــب تار شد

ناله هایم را برایــت گفتـه ام

در میـان درد هایم خفتــه ام

راز این شب های تارم را بگو

رمز ســـنــگیـنی بارم را بــگو

دیده ام شب را که بی رحمانه ماند

بر دلــم لالایی مســــتانه خوانـــــد!

صبر، مثل قاصدک پرواز کرد

پشت چشمانم دوباره ســوز درد

امتـــداد آسمــــــان ، آبی نمـــــــــاند

عشق، قلبم را چه بی رحمانه راند!

من جنون سایه ها را دیده ام

گریه هایم را به دریا میدهــم

باز دیـــوانه تر از دیــــوانه ام

در سکوت لحظه ها ویرانه ام

با نوای زخـم عادت میـــکنم

باز امشب هم صدایت میکنم

یا بیا، یا یادت از یـــــــادم ببر

یا دعا کن دل نباشد در به در

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد